امام سجاد (ع) هرگز با یزید ، بیعت نکرد .
مسعودی که از علمای بزرگ و نیز مورّخان مشهور اهل سنت است ، ماجرای عبرت آمیزِ ملاقات سَفّاک ترین چهره ی تاریخ ( مُسلِم بن عقبه ) در واقعه ی حَرّه را اینگونه روایت نموده است :
🔘مسلم بن عقبه ( معروف به مُسرف ) ، امام سجاد ( ع ) را احضار نمود و قبل از حضور ایشان نسبت به آن حضرت و آباء و اجادِ طاهرینش (ع) ، دشنان و ناسزا می گفت . اما به محض اینکه علی بن الحسین السجاد (ع) وارد شد ، مُسرف با کمال تعجب برای استقبال ایشان از جای خود بلند شده و امام سجاد (ع) را با نهایت احترام در کنار خویش نشاند و سپس به آن حضرت عرض کرد هر حاجتی داری از من بخواه و اگر در مورد هر شخصی که حتی حُکم قتلش را صادر کرده باشم می توانی شفاعت نمائی که قطعاً می پذیرم و آنگاه امام سجاد (ع) را مشایعت نمود .
🔘عده ای که شاهد تناقضِ آشکار در رفتار مُسرف بودند از او سئوال کردند که تو همانی که قبل از آمدن علی بن الحسین (ع) به او و اجدادش اهانت می کردی ! پس چگونه با دیدار او ، نهایت تکریم را نسبت به ایشان انجام دادی
👈. مُسرف پاسخ داد : خودم نیز علت واقعی این تغییر رویّه را نمی دانم ، فقط همین را می دانم که با دیدار ایشان ، ترس عجیبی تمام وجودم را فرا گرفت .
🔘جالب تر اینکه عده ای که در آن مجلس حضور داشتند و شاهد ماجرا بودند ، از امام سجاد (ع) سئوال کردند، ما در آن جلسه مشاهده کردیم که لبانت آهسته حرکت می کرد ، شما چه کلماتی را زمزمه می کردی
👈امام سجاد (ع) پاسخ دادند : برای کفایت از شَرّ مُسرف ( مسلم بن عقبه ) ، زیر لب این دعا را می خواندم و تغییر رفتار مُسرف به برکت آن بود :
اللّهمَّ رَبّ السّموات السّبع وَ مَا اظللن وَ الارَضِین وَ مَا اقللن، رَبِّ العَرش العَظیم، رَبّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرِین اَعُوذُ بِکَ مِن شَرِّهِ وَ أدرء بِکَ فِی نَحرِهِ، اَساَلُکَ اَن تُؤتِیَنی خَیره و تکفینی شَرّه .
📚(( مروج الذهب مسعودی ، ج 3 ، ص 63 و 64 ))
👈 برای مشاهده ی سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
گزارش مسعودی که از علمای اهل سنت است ، از جهاتی حائز اهمیت و قابل تأمل می باشد که به برخی از آن ها ذیلاً اشاره می گردد :
برخوردِ خشونتآمیز لشگرِ شام به فرماندهی مُسلم بن عقبه با قیام مردم مدینه ( در سال ۶۳ قمری ) و به دستور یزید ( علیه العنه ) ، به واقعه ی حَرّه شهرت یافته که در این ماجرا ، بسیاری از مردم مدینه ، از جمله ۸۰ تن از صحابه ی پیامبر(ص) و ۷۰۰ تن از حافظانِ قرآن ، به قتل رسیدند و اموال و نوامیسِ مردم نیز به غارت رفت.
امام سجاد(ع) در این قیام ، مداخله نفرمود ، ولی در خانه ی خود ، به بسیاری از زنان و کودکان و حتی اهل و عیال و اطرافیان مروان بن حکم پناه داد.
مهمترین نکته ای که در روایت مسعودی است ، عدم بیعت امام سجاد (ع) با یزید می باشد ، او تأکید می کند که مُسلِم بن عقبه ( مُسرف) ، بجز 👈 امام سجاد (ع) و نوه ی ابن عباس 👉 از همه ی مردم برای یزید ، ننگین ترین بیعت را گرفت و آن بیعت بعنوان بنده و برده ی یزید بود .
ترجمه ی دعای امام سجاد (ع) بدین شرح است : ( این دعا برای دفع شَرّ کسانی که از آنها بیم ضرر می رود ، نافع است ) :
بار الها ، ای پروردگار آسمانهای هفتگانه و آنچه بر آن سایه انداخته . و ای پروردگار زمینها و آنچه بر آنها برافراشته ای . ای پروردگار عرش عظیم و ای پروردگار محمد و آل طاهرینش . از شَرِّ این شخصِ ستمکار ، به تو پناه میبرم و به کمکِ تو کشتار و خشونت او را دفع مینمایم . از تو مسألت میکنم خیرش را به من عطاء فرمائی و مرا از شَرِّ او کفایت نمایی .
در حین نگارش نوشتار فوق ، غزلی را تقدیم به ساحت مقدسِ ( سیّد السّاجدین علیه آلاف التحیة و الثناء ) سرودم که ابیاتی از آن را حُسنِ خِتامِ سخن قرار می دهیم :
عرضِ حاجت ننمایم که توئی روحِ دعا
گر چه رازِ دلِ فرهاد ، شنیدن دارد
آتش عشق ، چو بر خرمنِ پروانه رسید
بی گمان سوختن و شعله کشیدن دارد
دستِ بیعت نه نِهَم در کفِ مَنحوس یزید
دستِ سازش به طَواغیت ، بریدن دارد
رمز آزادگی و عشق ، حسین است حکیم
دل ز تاب و تبِ او شوقِ تپیدن دارد
برگرفته از دروس علم کلام تطبیقی ، سید رضا نوعی ( حکیم )