سگِ عارف و گربه زاهد
✍️ بازار کرامت تراشی در بین متصوفه و خصوصاً از سوی اقطابِ آن ها به قدری داغ است که حتی دامنه ی آن به حیواناتِ خانقاه نیز تعمیم یافته و البته این موضوع توسط دکترین صوفیه با هدف اعتبار بخشیدن به طریقه باطل خویش و با انگیزه جذبِ حداکثری مُرید در پارادایمِ تصوف لحاظ گردیده است .
لذا به منظور تنویر اذهان و پرده برداشتن از رویکرد مزوّرانه اقطاب و بزرگانِ دراویش و صوفیه ، ذیلاً به واکاوی و نقد و بررسی ناهنجاری مزبور می پردازیم .
نورالدین عبدالرحمن جامی که خود از بزرگان متصوفه و عرفای بنام قرن هشتم می باشد در کتاب معتبر نفحات الانس من حضرات القدس ( ص 108) ردیف 172 و در شرح حال یکی از اقطاب صوفیه بنام ( اخی فرج زنجانی ) می گوید :
وی را گربه ای بود ( ) که هرگاه جمعی از مهمانان به خانقاه وی می آمدند آن گربه به عدد هر یک از مهمانان ، بانگی برمی آورد و خادم خانقاه به هر بانگی یک پیمانه در دیگِ غذا می ریخت ، یک روز عده مهمانان از تعداد بانگ های گربه بیشتر شد ، تعجب کردند ، آن گربه ( که تعجب حاضران را دید ) به میان جماعت مزبور آمد و یکایک آنان را بوئید و سپس بر یکی از مهمانان بول کرد ، چون تفحص کردند دریافتند که آن شخص صوفی نمی باشد .
👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
همچنین جامی در کتاب نفحات الانس ( ص 270) ردیف 467 و در ذکر کرامات شیخ نجم الدین کبری می گوید :
وی را شیخ ولی تراش نیز می گفتند ، شیخ سعدالدین حموی که از مریدان وی می باشد می گوید : روزی از اصحاب کهف سخن به میان آمد ، در ذهن من خطور کرد که آیا در این امت کسی هست که صحبت وی در سگ اثر بکند ؟
شیخ نجم الدین به نور فراست از ضمیر من آگاه شد و برخاست و به در خانقاه رفت و ایستاد ، ناگاه سگی آمد و دُمش تکان می داد ( )، شیخ را نظری بر وی افتاد ، بلافاصله نظر ولائی شیخ در آن سگ به نحوی اثر گذاشت که حیوان متحیر و بی خود شد و روی از شهر بگردانید و به گورستان رفت و سرش را به زمین می مالید ، حدود شصت سگ دیگر نیز ( که او را غرق دریای معرفت و جذبه دیدند ) گِردِ او حلقه زده ، آواز نکرده و هیچ نخوردند و به احترام وی ایستادند ، تااینکه آن سگ مُرد و شیخ دستور داد که آن را دفن کردند و بر سر قبرش عمارتی برای زیارت بناکردند .
👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
عماد فقیه که از اقطاب صوفیه و معاصر خواجه حافظ شیرازی بوده نیز گربه ای داشته که آن را طوری تربیت کرده بود که هنگام نماز به نامبرده اقتدا می کرد . عماد فقیه که فردی سالوس و ریاکار بود این کارِ گربه را بعنوان کرامتی از خویش عرضه می کرد و اتفاقاً بخاطر همین موضوع شاه شجاع نیز مرید او گردید .
حافظ نیز در شعر زیر ، تزویر و ریاکاری عماد فقیه را مورد نقد قرار داده و از گربه او با استعاره ( گربه زاهد ) یاد کرده و به سالِکِ ساده دل و خوش باور که با استعاره ( کبکِ خوش خرام ) از او یاد نموده ، هشدار می دهد تا فریب ریاکاری امثال عماد فقیه را نخود .
صوفی نهاد دام و سرِ حُقّه باز کرد
بنیاد مکر با فلکِ حلیه ساز کرد
ای کبکِ خوش خرام کجا می روی ؟ بایست
غَرّه مشو که گربه زاهد نماز کرد
👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
تبصره :
البته درباره استعاره ( گربه زاهد ) ، چالش حافظ بیشتر با مفهوم آن یعنی ، تزویر و ریا و کرامت تراشی برای فریب خلق توسط صوفیان است نه صرفاً یک مصداق خاص ، لذا بخاطر همین نگاه فراگیر و افق بلندِ جهان بینی نقادانه وی می باشد که شعر او از تنگنای زمان ، مکان و شخصِ خاص ، فراتر رفته و در هر برهه از روزگار ، مصادیقِ خاص خود را می یابد .
جالب است که بدانید اغلب کسانی که قصد نقد اقطاب صوفیه را دارند ، از استعاره ( گربه
) استفاده کرده اند . مانند عبید زاکانی که در داستان گربه و موش ، به همین موضوع پرداخته :
مژدگانی که گربه تائب شد
زاهد و عابد و مسلمانا
بود در مسجد آن ستوده خصال
در نماز و نیاز و افغانا
گربه چون موشکان بدید بخواند
رزقم امروز شد فراوانا
موشکان را گرفت و زد به زمین
که شدندی به خاک یکسانا
جان من پند گیر از این قصه
که شوی در زمانه شادانا
👈 برای مطالعه متن کامل شعر فوق ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
تبصره :
سعدی برای اینکه درنده خویی و خباثتِ اقطاب صوفیه را توصیف نماید ، تنها به استعاره گربه ( ) ، اکتفاء نکرده و آن ها را به ( پلنگانِ درنده ی صوف پوش ) ، ( کژ دُم ) و ( سگ
) تشبیه نموده :
نه پرهیزگار و نه دانشورند
همین بس که دنیا به دین میخورند
که زنهار از این کژدمانِ خموش
پلنگان درندهٔ صوف پوش
که چون گربه زانو به دل برنهند
و گر صیدی افتد ، چو سگ در جهند
👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
امام باقر (ع) نیز اقطاب و سرانِ صوفیه را افرادی خبیث و پلید نامیده :
کلینی (ره) (۳۲۹ق) در کتاب اصول کافی که از منابع اربعه شیعه است ( ج 2 ص 309 ) از امام باقر (ع) روایت نموده :
ایشان با مشاهده ابوحنیفه و سفیان ثوری ، آن دو را با عبارتِ ( هَؤُلاَءِ اَلْأَخَابِثَ ، اَلصَّادُّونَ عَنْ دِينِ اَللَّهِ ) توصیف فرمودند ، یعنی : ( افرادی خبیث ، پلید و راهزنانِ دینِ خدا و بزرگترین مانع بر سر راه هدایت انسان ها )
👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
تبصره :
علامه ملا صالح مازندرانی نیز در شرح کبیر خود بر کتاب کافی ( ج 6 ص 383 ) در ذیل حدیثِ فوق می فرماید :
( سفيان هو سفيان بن سعيد بن مسروق الثورى و كان من المتصوفة المعترضين على أهل البيت (عليهم السلام) و كان له أيضا منزلة عظيمة عند الخلفاء و أهل الجور و كانا مرجعى الطواغيت .)
یعنی : ( سفیان ثوری از متصوفه و دشمنان سرسخت اهل بیت علیهم السلام می باشد که از جایگاهی ویژه و منزلتی عظیم در نزد خلفای ستمگر برخوردار بوده و همچنین مرجعِ بزرگی برای طواغیت ، محسوب می گردید ) .
👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
یکی از القائات شیطانی صوفیه برای دور نگه داشتن مریدان خود از نقدهای مخالفان و پنهان ماندن ماهیت متزلزل و باطل تصوف ، این است که نقدهای فقهاء و علمای دین را ( اِفتی بِغَیر عِلم ) و غیر متخصصانه می نامند . حال آنکه این سخن ، فریبی بیش نیست .
توصیه اکید ما به علاقمندان به تحصیل علوم معرفتی این است که عرفان را از سرچشمه ی زلال و اصلی آن ، یعنی قرآن و اهل بیت (ع) فرا گرفته و همانطوری که در سایر امور زندگی و مبتلابه خود به متخصص مراجعه می کنند ، بنحو اولی در این گونه مسائل به علما و فقهای عظام شیعه مراجعه نموده و به هیچ عنوان تحت تاثیر تبلیغات واهی فرقه های مختلف صوفیه و عرفان های نوظهور قرار نگیرند .
ای صوفی شهر ، از تو بیدارتریم
در فهمِ معانی ز تو هُشیارتریم
هرگز نخورم فریبِ افسانه ی تو
انصاف بده ، کدام پُرکارتریم ؟
برگرفته از دروس نقد تصوف سیدرضا نوعی ( حکیم )