خدا انگاری شمس در باور مولانا
یکی از اشعار اغراق آمیزِ مولانا که شائبه ی خدا انگاری شمس را در اذهان تداعی می نماید و همواره از سوی مخالفانِ مولانا مورد نقد واقع می شود ، شعری با ردیفِ ( شمس من و خدای من ) می باشد که شاه بیتِ آن غزل این است :
پیرِ من و مرادِ من ، دردِ من و دوای من
فاش بگفتم این سخن ، شمسِ من و خدای من
اخیراً یکی از طرفدارانِ مولانا در فضای سایبری ، انتسابِ شعر مزبور به مولانا را رد نموده و ضمنِ دروغگو و بی سواد خواندن منتقدان ، اظهار نموده :
(( می گویند مولوی گفته : فاش بگفتم این سخن ، شمسِ من و خدای من ؛ این شعر کجاست ؟ نه در دیوان شمس و نه در مثنوی و نه در آثاری که مستقیماً از خود مولوی است ، چنین شعری وجود ندارد . اکنون شما در ظرف چند ثانیه می توانید از طریق کامیپوتر تمام مثنوی و دیوان شمس را بررسی کنید ، هفتصد سال به مولوی دروغ بسته اند که یکی از آنها همین است ... ))
در پاسخ به اظهارات آقای ....( که بدلایلی از بردن نام وی معذوریم ) و اثبات صحتِ انتسابِ شعرِ مذکور به مولانا ، ابتدا دو آدرس را ذکر نموده و در ثانی آرای برخی از مولوی شناسانِ معروف را پیرامون آن متذکر خواهیم شد :
- ادیب و محقق معروف ( فضل الله گرگانی ) ، (در سنه ی 1333) شعرِ ( شمس من و خدای من ) را در کتابِ خود بنام ( منتخبی از دیوان شمس تبریزی ) آورده است . لازم بذکر است که دکتر صادق گوهرین در مقدمه ی آن ، تصریح نموده که مولف پس از سالیانِ متمادی تحقیق و بررسی نُسَخِ معتبر ، شیواترین غزلیاتی را که مُسلّماً از خود مولاناست ، انتخاب نموده است .
👈 برای مشاهده ی تصویر سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
- همچنین شعر مزبور در کتابِ غزلیاتِ شمس تبریزی ( غزل 509) چاپ دوازدهم ( سال 1377) ، انتشارات صفی علیشاه نیز آمده است .
انتسابِ شعر مورد بحث از نظر مولوی شناسانِ معروف که از ارادتمندان وی نیز می باشند ، بدیهی و غیر قابلِ تردید است ، بعنوان نمونه :
(1) - دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب ( پله پله تا ملاقات خدا ) با استناد به شاه بیتِ همین شعر ، می نویسد :
به نظرِ مولوی ، شمسِ تبریزی از وجودی برتر و ماورای انسان برخوردار بود و به همین دلیل بود که مولانا گه گاه بی خود یا باخود فریاد می زد ( شمس من و خدای من ) .
(2) - دکتر پرویز عباسی داکانی نیز کتابی را درباره زندگی و افکار مولانا تألیف نموده که اتفاقاً با اقتباس از همین شعر ، آن را به اسمِ ( شمس من و خدای من ) نام گذاری نموده است .
(3) - دکتر ناصر الدین صاحب الزمانی در کتاب خود به نام ( خط سوم ) تمامی این شعر را آورده است .
(4) - دکتر محمد رضا یوسفی ( محقق ، مولف و استاد ادبیات ) صراحتاً می گوید :
مولانا هیچ ابایی نداشت که شمس را خدای خود بر روی زمین بداند . استاد شفیعی کدکنی این را به ( رَبِّ شخصی) تعبیر میکند ، حتی گفته شده که وقتی شور و وجد بر مولوی غلبه میکرد بی درنگ در برابر شمسِ تبریزی سجده میکرد .
👈 برای مشاهده ی ( سند 1 ) ، ( سند 2 ) ، ( سند 3 ) و ( سند 4 ) کلیک نمائید . 👉
مولوی ، تحت تأثیر پارادایم وحدتِ وجود و همه خدایی ، بر این باور است که هر لحظه به شکلی بُتِ عیّار ( که از نظر او معاذ الله ، خداوند می باشد ) ظاهر می شود ، گاه به شکل پیر ( مانند شمس تبریزی ) و گاه بصورتِ جوان اَمرُد و زیبا روی ، و به قول عطار : ((مرد می باید که باشد شه شناس ، تا شناسد شاه ( خدا ) را در هر لباس )) یعنی هنر صوفی آن است که ( معاذ الله ) خدا را در هر لباس و شکلی که ظاهر شده بشناسد .
👈تبصره : همانطوری که ملاحظه می فرمائید : نمی گوید جلوه ی خدا را در قالبِ مظاهر گوناگون مشاهده نمائید تا اشخاص و نیز سایر موجودات ، ( آیه ) و نشانه ی خداوند تلقّی شوند ، بلکه تصریح می کند که خودِ خدا که از او به سلطان یاد شده ، در لباس و مشاکلِ مختلف ظاهر می گردد و تنها کسی که دارای بصیرت است می تواند خدای خود را در لباس های گوناگون و اشخاصِ مختلف بشناسد . کما اینکه ( معاذ الله ) خدا برای ( فرامنِ مولوی ) نیز بصورتِ شمس تبریزی ، تشخّص یافته است .
مولانا با چنین طرز تفکری است که نه تنها خودش ، بلکه دیگران را نیز توصیه می کند تا با شنیدنِ نام شمس تبریزی ، سجده کنند .
هر که نام شمسِ تبریزی شنید و سجده کرد
روحِ او مقبولِ حضرت شد ، اناالحق میزند
در جای دیگر نیز توصیفی خداگونه از شمس تبریزی بعمل آورده و اینگونه سروده :
تو آن نوری که با موسی همی گفت
خدایم من ، خدایم من ، خدایم
👈برای مشاهده ی ( سند 1 ) و ( سند 2 ) کلیک کنید . 👉
اکنون قضاوت را به عهده ی مخاطبان فهیم گذاشته و تنها این نکته را خاطر نشان می گردیم که علتِ اصلی گمراهی و انحرافِ دروایش ، صوفیه و اقطاب آنان مانند ( مولوی و شمس تبریزی) دور ماندن از تعالیم عالیه ی اهل بیت عصمت و طهارت (ع) می باشد .
برگرفته از دروسِ نقدِ تصوف ، سید رضا نوعی ( حکیم )