**********
گرگم و در به درِ خصلتِ حیوانی خویش
آتش افروختم از این همه چوپانی خویش
تا نفهمند خلایق که چه در سر دارم
سالیانی زده ام ، مُهر به پیشانی خویش
رد شدی از بغلِ مسجد و حالا باید
یا بچسبیم به تو یا به مسلمانی خویش ! ...
**********
(( امان از گیسوی پریشان ))
محتَسِب بَد پوشِشی را دید و خِفتَش را گرفت
گفت : رفتارت کمی تا قسمتی ، هَنجار نیست
جامه هایی را که پوشیدی ، زیادی روشَنند
تازه شانس آورده ای ، پیراهنت گُلدار نیست
چشمِ ما را دور دیدی ، مویِ خود اَفشانده ای
روسَری سَر کردنت هم بی اَدا، اَطوار نیست
علت این خشکسالی ، بی حجابی های توست
نَقشِ تغییراتِ جَوّى، اینقدر بسیار نیست
آدم از این شُل حجابی های حَوّا ، ضَربه خورد
میوه ی مَمنوعه خوردن ، جُرمَش این مقدار نیست
کردگار ، ای کاش ، زن ها را کچل می آفرید
تارِ گیسو چون نباشد ، روزِ ما هم ، تار نیست
مو پریشان با تأسُّف گفت : زُلفَم را من از تَه می زنم
تا ببینم بعد از این مو، مُشکلی در کار نیست ؟
✅ تبصره :
مُحتَسِب :مأموری است که وظیفه اش امر به معروف و نهی از منکر می باشد.
یکی از پیام های عاشورا ، امر به معروف و نهی از منکر است ولی یادمان باشد که نباید در این زمینه نیز افراط یا تفریط نمود ، بعضی ها هرگونه بلاهای زمینی و آسمانی و مشکلات جامعه را به زلفِ کم حجاب ها ، گِره می زنند ، حال آنکه می بایست با ترویج صحیح فرهنگِ عاشورائی و اخلاقِ زینب (س) ، نسبت به تبیینِ این حقیقت که : (( حجاب ، مَصونیت است نه محدودیت )) اقدام نمائیم
(( برگرفته از دروس ترویج معارف عاشورائی ، سید رضا نوعی ، متخلص به حکیم ))