**********
کرده ام موی سیه را ز فراق تو سپید
تا نگویند که بالای سیه رنگی هست
**********
**********
دلا ، تا باغ سنگی ، در تو فروردین نخواهد شد
بروز مرگ ، شعرت سوره ی یاسین نخواهد شد
فریبت می دهد این فصل ها ، تقویم ها ، گل ها
از اسفندِ شما پیداست ، فروردین نخواهد شد
مگر در جستجوی ربنّای تازه ای باشیم
وگرنه صد دعا زین دست ، یک نفرین نخواهد شد
مترسانیدمان از مرگ ، ما پیغمبر مرگیم
خدا با ما که دلتنگیم ، سرسنگین نخواهد شد
به مشتاقانِ آن شمشیرِ سرخِ شعله ور در باد
بگو تا انتظار این است ، اسبی زین نخواهد شد
**********
حجت الاسلام محمد حسن وکیلی مدعی است که در مثنوی هیچگونه دلیلی بر تشیع اثنی عشری بودن مولوی وجود ندارد ، اما بهترین دلیل بر شیعه دوازده امامی بودن مولانا ، غزلِ ( الله مولانا علی ) می باشد .
✔️ لازم بذکر است که ما ادعای ایشان را مورد نقد و بررسی قرار داده و جعلی و ساختگی بودن غزلِ مزبور را اثبات نمودیم .
👈برای مشاهده ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
✔️آقای وکیلی که گویا دلایل قبلی خود مبنی بر اثبات تشیع مولوی را قابل دفاع نیافته با کمال تعجب و با موضعگیری منفعلانه ، در فایل صوتی که اخیراً در کانال های مرتبط با ایشان انتشار یافته صراحتا اذعان نموده که دلایل تاریخی ، ظنّی است . لیکن بهترین دلیل و خَیرُ شاهدٍ عَلَی التَّشَیُّع مولوی ، مکاشفه مرحوم قاضی می باشد ، زیرا ایشان در تشرّفاتی که به مزار مولوی در قونویه داشته ، در مکاشفات خود ، از در و دیوار آرامگاه مولانا انوار تشیع وی را ، ملاحظه نموده است . 😳
فایل صوتی سخنان آقای وکیلی
🔘جناب وکیلی در فایل مزبور می گوید :
انسان های عادی هر چه به مزار اولیاء ( و بالاخص مولوی ) بروند چیزی احساس نمی کنند ، ولی اولیاء خدا ( از جمله مرحوم قاضی ) از راه دور بوی تشیع مولوی را استشمام می کنند و وقتی نزدیک مزار او بروند آن بو و انوار و جلوات را به وضوح مشاهده می نمایند . آقای وکیلی مکاشفه ی مرحوم قاضی را بهترین دلیل و گواهی صادق مبنی بر شیعه خالص بودن مولانا می داند .
اکنون به نقد و بررسی ادعای آقای وکیلی که از آن بعنوان خَیرُ شاهدٍ عَلَی التَّشَیُّع مولوی ، تعبیر نموده ، می پردازیم :
- مکاشفه اگر ثبوتاً صحیح و منطبق با واقع باشد ، تنها برای شخص مُکاشِف حجت است نه برای دیگران . بنابر این هیچ گاه با ابزار مکاشفه نمی توان درباره ی حقایق تاریخی ، نفیاً و یا اثباتاً قضاوت نمود .
- مکاشفه مرحوم قاضی با مکاشفات عارف معاصر شیخ رجبعلی خیاط و آیت الله العظمی بروجردی (ره) نه تنها سازگار نیست بلکه با تناقض و تضاد جدی و غیر قابل جمعی مواجه می باشد .
الف ) : در کتاب کیمیای محبت و نیز کتاب در محضر لاهوتیان از قول مرحوم شیخ رجبعلی خیاط نقل شده :
✔️ایشان حافظ را از اولیاء می دانست لیکن درباره مولوی حرف داشت و می فرمود : 👈او در برزخ گرفتار است . 🔥👉
✔️شیخ رجبعلی خیاط در پاسخ به این سئوال که جلال الدین مولوی و کتاب مثنوی او را چگونه می بینید ، می فرماید :
او در برزخ گرفتار است ، خواستم کتاب مثنوی را بخوانم ، در عالم معنا دو نفر را دیدم که با یکدیگر می گویند : نگذارید بخوابد . من با خود گفتم : چرا موقع قرائت قرآن نمی گویند : نگذارید بخوابد ؟ لذا مثنوی را زمین گذاشته و هرگز سراغ آن نرفتم .
👈برای مشاهده اسناد ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
ب ) : آیت الله محمدی ری شهری در کتاب کیمیای محبت پس از نقل مکاشفه رجبعلی خیاط درباره ی مولوی ، از قول آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله موسی شبیری زنجانی ، مکاشفه و الهام غیبی آیت الله العظمی بروجردی (ره ) را اینگونه گزارش نموده :
(( در ایامی که در بروجرد بودم ، گاه الهاماتی از غیب داشتم ، یک وقت مشغول مطالعه کتاب مثنوی ( مولوی ) بودم که ناگاه صدایی شنیدم که می گوید : 👈 این شخص راه را گم کرده ⁉️😳👉 به محض شنیدن این صدا کتاب را بستم و گذاشتم به زمین و پس از آن دیگر مثنوی را مطالعه نکردم . ))
👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
✔️سید حسن فاطمی موحد نیز در کتاب سینای فقاهت ، موضوع فوق را نقل کرده و پایان تأکید فرموده است که :
(( این را خودم بدون واسطه از ایشان شنیدم ، اگر با واسطه می شنیدم باور آن برایم مشکل بود . ))
👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
- محی الدین عربی در ( فصّ داوودی فصوص الحکم ) ادعا نموده است که :
پیامبر (ص ) هیچ کس را بعنوان خلیفه ی پس از خود تعیین نفرموده . 😳
✔️علامه حسن زاده آملی در شرح و توضیح سخن ابن عربی تصریح فرموده :
(( شیخ صاحب عصمت نبود و چون صاحب عصمت نیست لذا کشف او را به حسب مُعتقَد و سوابق انس و الفت ، اشتباهی روی آورد . ))
✔️حال که بنا به تصریح علامه حسن زاده آملی ، مقتدای صوفیان و پدر عرفان نظری در مکاشفه ی خود ، بر حسب مألوفات و مُعتقَداتش به چنین لغزش مفتضحانه و ضلالت باری دچار شده ، دیگر حال و روز و حساب سایر عرفا که به قول جناب وکیلی ( ریزه خوار کمالات و معارف او می باشند ) ، کاملاً معلوم و مشخص می گردد . فلذا همواره امکان خطاء در مکاشفات عرفا متصور است .
📚(( کتاب ممد الهمم در شرح فصوص الحکم حسن زاده آملی ، ص 410 ))
- مولوی مدعی است که بالاتر از الهامات غیبی ، از همان وحی اختصاصی انبیاء بهره مند بوده لیکن برای اینکه عوام الناس به او آسیب نرسانند ، از آن به عنوان ( وحی دل ) یاد می کند :
نه نجومست و نه رملست و نه خواب
وحی حق والله اعلم بالصواب
از پی روپوش عامه در بیان
وحی دل گویند آن را صوفیان
👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
✔️وقتی از امثال آقای وکیلی که از طرفداران سینه چاک مولوی و ابن عربی و دراویش هستند ، می پرسیم :
مولوی که مدعی است همانند انبیاء به او نیز وحی می شده اما علیرغم این ادعا ، چگونه فرشته وحی او را از حقایقی مانند ایمان ابوطالب(ع) و نیز بسیاری از احادیث جعلی ، بی خبر گذاشته ، به گونه ای که مثنوی او در اثر این بی خبری به کلکسیونی از احادیث جعلی مبدل شده و حقایق تاریخی نیز از او پوشیده مانده تا جائیکه با کمال گستاخی ، حضرت ابوطالب ( ع ) را مشرک می داند ⁉️
👈پاسخ می دهند که : مکاشفه برای اینگونه موارد کاربرد ندارد .
اما اکنون با کمال تعجب شاهد هستیم که جناب وکیلی که در اثبات شیعه خالص بودن مولوی با چالش جدی مواجه گردیده ، به ناچار و به اقتضای تنگی قافیه و در اقدامی پارادوکسیکال ، برای اثبات مدعای خود ( تشیع مولوی ) ، به مکاشفه مرحوم قاضی تشبّث نموده و آنرا بعنوان خَیرُ شاهدٍ عَلَی التَّشَیُّع مولوی و بهترین دلیل برای اثبات آن مطرح می نماید . ⁉️😳
✔️براستی اگر اثبات شیعه بودن و نیز تشخیص صالح و یا طالح بودن اشخاص برای یک عارف ( مانند مرحوم قاضی ) براحتی و از راه مکاشفه امکان پذیر است پس چرا مقتدای او یعنی ابن عربی که مدعی است بارها به معراج رفته ، همانند مرحوم قاضی نتوانسته فاسد بودن متوکل و ایمان جناب ابوطالب (ع) را از راه مکاشفه ، تحصیل نماید . ⁉️
👈 حال آنکه نامبرده شخصیتی پلید و ظالم همانند متوکل را از اقطاب شمرده و او را دارای خلافت باطنی و ظاهری و هم ردیف امیرالمومنین (ع) می داند . ⁉️ و آقای وکیلی نیز گناه آن را به گردن استادش ابن عساکر انداخته که او متوکل را فردی خوب جلوه داده و ابن عربی نیز در مسائل تاریخی تحت تأثیر استادش بوده .
👈برای مشاهده توجیهات آقای وکیلی ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
✔️در صورتیکه می بینیم ابن عربی هیچگونه تأثیر پذیری در مسائل تاریخی از استادش ( ابن عساکر ) نداشته ، بعنوان نمونه ابن عساکر جلد هفتاد تاریخ مدینه دمشق را به فضائل حضرت زهراء (س) اختصاص داده و در آنجا با نقل احادیث زیادی از پیامبر (ص) ، اثبات نموده که برترین زنان چهار نفرند : ( خدیجه ، فاطمه ، مریم و آسیه ) و حضرت فاطمه (س) از آن سه زن دیگر عالم تر می باشد.
👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
اما ابن عربی درست برخلاف استادش در فتوحات مکیه ، فقط ( مریم و آسیه ) را از کاملین می داند . آقای وکیلی بهانه ی تقیه را نیز نمی تواند مطرح کند زیرا اگر از استادش که به اذعان جناب وکیلی از سنی های متعصب و علاقمند به بنی امیه بوده ، فضیلت زهرای مرضیه (س) را نقل می کرد ، هیچگاه تقیه ی مفروض ابن عربی خدشه دار نمی گشت .
✔️مضافا اینکه محی الدین عربی می توانست با استفاده از نیروی مکاشفه ( همانند مرحوم قاضی ) ، به شخصیت حقیقی متوکل پی برده و اشتباه نظرات استادش ( ابن عساکر ) را نیز مشخص نماید .
سخن پایانی ما به کسانی که با تمام توان خویش ، اقطاب صوفیه و دراویش را شیعه خالص اثنی عشری معرفی کرده و سعی بلیغی در شیعه تراشی مبذول می دارند ، این است که :
گر چه بر صوفی شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود
گوهر پاک بباید که شود قابلِ فیض
ور نه هر سنگ و گِلی لؤلؤ و مرجان نشود
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حِیَل ، دیو مسلمان نشود
برگرفته از دروس نقد تصوف ، سید رضا نوعی ( حکیم )