**********
کوری یعقوب ، یا رسوایی بانوی مصر
اولی عشق است ، اما دومی تاوانِ عشق
**********
**********
اهل گردم ، دلِ دیوانه اگر بگذارد
نخورم مِی ، غم جانانه اگر بگذارد
گوشهای گیرم و فارغ ز شر و شور شوم
حسرتِ گوشهی میخانه اگر بگذارد
عهد کردم نشوم همدم پیمان شکنان
هوسِ گردش پیمانه اگر بگذارد
همچو زاهد ، طلبم صحبتِ حورانِ بهشت
یاد آن نرگسِ مستانه اگر بگذارد
شمع میخواست نسوزد کسی از آتشِ او
لیک پروانهی دیوانه اگر بگذارد
شیخ هم رشتهی گیسوی بتان دارد دوست
هوس سُبحهی صد دانه اگر بگذارد
*****
*****